1استادیار گروه تاریخ تمدن واحد بوشهر، دانشگاه آزاد اسلامی واحد بوشهر. ایران
2کارشناس ارشد تاریخ ایران اسلامی
چکیده
مقاله حاضر به بررسی علل، چگونگی و فرجام رویارویی دولتهای انگلیس و عثمانی در خلیج فارس، کرانهها و پس کرانههای آن در فاصله سالهای 1918-1871م/ 1336-1288ق میپردازد. در حدود ربع پایانی قرن نوزدهم میلادی با تغییر در مناسبات و روابط قدرتها، انگلیس در مقام قدرت برتر جهان، به منظور حفظ منافع خود در خلیج فارس، با سیاستهای سیّال و چند وجهی، در برابر دیگر مدعیان ایستاده بود. اهمِ این منافع عبارت بودند از: استفاده از ذخایر نفتی، به دست گرفتن شاهراه ترانزیت شرق و غرب و حفظ منافع خود در هندوستان. از طرف دیگر، عثمانی که در سراشیبی اضمحلال قرار داشت، برای جبـران ناکامیهایش در اروپا و در تلاش برای باقی ماندن در جمع قدرتهای بینالمللی میکوشید با تجدیدِ اقتدار درخشانِ گذشتهاش در منطقه خلیج فارس، امپراتوری خود را احیا کند. طرح اتحاد جوامع اسلامی، مخالفت با سیاست مبارزه با تجارت برده و دزدی دریاییِ انگلیس، نفوذ در شیخنشینهای بحرین، کویت و قطر، کشورهای متصالح و شبه جزیره عربستان، مهمترین سیاستهای عثمانی در مقابله با انگلیس در خلیج فارس، کرانهها و پس کرانههای شمالی و جنوبی آن بود. در پایان جنگ جهانی اول انگلیس موفق شد سیاستها و اقدامات عثمانی را نقش بر آب کند و این امپراتوری وسیع را در همهجا، از جمله منطقه خلیج فارس، به شدت تضعیف و به نفع خویش، تجزیه نماید.