پس از انقراض خلافت عباسی خلأیی بزرگ در حاکمیت جهان اسلام به وجود آمد و مدعیان خلافت سر بر آوردند، به طور رسمی دستگاه خلافت به قاهره انتقال یافت المستنصر از عباسیان در آن سرزمین به خلافت رسید، برخی از حاکمان مسلمان از آنان اطاعت نمودند از جمله در هندوستان سلاطین دهلی در ابتدا از خلیفه عباسی مصر اطاعت کردند و از وی منشور حکومت یافتند، اما پس از شکلگیری حکومت تیموریان و ادعای جدیدی که در خصوص خلافت و سلطنت به وجود آمد که بر اساس آن تیمور و جانشینان وی اعتقاد داشتند حاکمیت را خداوند اعطا میکند و بازپس میگیرد و نبایستی حکومت را از انسانی دیگر گرفت، بر این اساس تیموریان هند نیز خود را خلیفه و سلطان دانستند، از نوادگان تیمور ظهیرالدین بابر حکومت تیموریان یا مغولان هند را به وجود آوردند آنان نیز ادعای مشابهی داشتند و اندیشه خلافت در بینشان وجود داشت اکثر مورخان هندی از دوره بابر سلاطین زمان خود را خلیفه نیز میدانستند، مطالب کتابهای بسیاری مانند اکبر نامه شیخ ابوالفضل مبارک شاه، جهاننامهها، جهانگیرنامه، منتخب التواریخ و... نشانگر آن است که تیموریان هند از همان ابتدا برای خود مقام و منزلت خلافتی قائل بودهاند خصوصاً شاه جهان که به عنوان مجدد (تجدیدکننده دین) ازوی نام برده شده است. در این پژوهش با تکیه بر روش تحقیق تاریخی مبتنی بر منابع تاریخی خلافت تیموریان هند مورد بررسی قرار گرفته است.