فروپاشی امپراتوری روم در سده پنجم م، وضعیت جامعه اروپا را از نظر اجتماعی، مذهبی و فرهنگی دچار تزلزل کرد، به گونهای که اضمحلال جامعه اروپای مسیحی سبب پیدایی دورهای به نام «قرون وسطی» شد. در این دوره به دنبال بحرانهای اجتماعی ناشی از خلاء قدرت سیاسی متمرکز و توانمند، سطح علمی جامعه اروپا تنزل بسیار یافت و فرد یا نهادی هم در اندیشه بسط یا بهبود آن نبود. علاوه بر این، امتناع کشیشان مسیحی به گسترش جامعه در حوزه علمی برای سرپوش گذاشتن به اعمال خود خاصه امتزاج دین مسیح با خرافات و برپایی دستگاه «تفتیش عقاید»، به شدت از جریانهای علمی جلوگیری کرد و با این کار، جامعه اروپا را به لحاظ سیاسی، اقتصادی و اخلاقی به ورطه نابودی کشاند. سرانجام، علیرغم همه سختگیریهای کلیسا، فرقههای متعددی در مسیحیت در جامعه اروپای سدههای میانه نظیر پروتستان شکل گرفت که راه را برای انجام اصلاحات دینی هموار و اروپا را وارد رنسانس نمود. در این میان، برخی عوامل در فراهمسازی این تغییر و تحول مؤثر بودند؛ از جمله میتوان به تماس مردم اروپا با شرق اسلامی از طریق اسپانیا و سیسیل به ویژه بعد از جنگهای صلیبی اشاره کرد. در این نوشتار، برآنیم، اوضاع اجتماعی، دستگاه تفتیش عقاید از سوی کلیسا و تأثیر آن را بر وضعیت اجتماعی و علمی اروپا در سدههای میانه بررسی نماییم.